
اى اباحمزه ، آیا نمى دانى كه در میان فرشتگان ، مقرب و غیر مقرب هست ؟ و در میان پیامبران ، مرسل و غیر مرسل هست ؟ و در میان مومنان ، آزموده و غیر آزموده هست ؟
گوید: گفتم : چرا؟
فرمود: آیا به مشكل بودن امر ما نمى نگرى ؟ همانا خداوند از فرشتگان فرشته مقرب و از پیامبران مرسل و از مومنان آزموده را براى آن اختیار نموده است !
و در بصائرالدرجات از ابى ربیع شامى ، از امام باقر علیه السلام نزدیك به همین مضمون را روایت كرده است . و در غیبت نعمانى از امیرمومنان علیه السلام روایت است كه :
براى مردم بدانچه آگاهى به آن ندارند حدیث مكن كه طغیان نموده و كفر مى ورزند. همانا برخى از علوم به پایه اى است كه تحمل آن سخت و مشكل است كه اگر كوهها بخواهند حملش كنند از حمل آن عاجزند، همانا علم ما اهل بیت مورد انكار قرار گرفته و بدان بى توجهى مى شود و راویان آن كشته مى شوند و به كسى كه آن را بازگو مى كند بدى و اهانت مى شود از روى سركشى و حد نسبت بدانچه خداوند عترت وصى پیامبر صلى الله علیه و آله را بدان برترى بخشیده است
و قال علیه السلام : لو اخذت مائة قلوبهم كالذهب المصفى ، ثم اخذت من المائة عشرة ، ثم اخذت من العشرة واحدا، ثم اختبرته ببعض ما عندى فاذن لقال : على اكذب العرب ، و ذلك لان الناس اعداء ماجهلوه ، فاذا طلع لهم باب من العلم فقصر دونه افهامهم كذبوا قائله .( آداب النفس ج 1، ص 92.)
و فرمود: اگر صد كس را برگزینم كه دلهاشان بمانند زر ناب باشد، سپس از میان آن ها ده تن و از ده تن یك نفر را انتخاب كنم سپس به پاره اى از آن چه مى دانم او را خبر دهم ، خواهد گفت :
على دروغگوترین مردم عرب است . زیرا مردم دشمن چیزهایى هستند كه نمى دانند، پس چون درى از علم به رویشان باز شود و فهمشان از درك آن كوتاه باشد، گوینده اش را به دروغ نسبت دهند.
و در كافى از امام باقر علیه السلام روایت است كه فرمود در تورات نوشته :
از جمله چیزهایى كه خداوند با موسى علیه السلام راز گفت این بود كه :
اى موسى راز پنهان مرا در باطن خود پوشیده دار، و در آشكارت از سوى من با دشمنم و دشمن خودت از میان آفریدگانم مدارا و سازگارى را اظهار كن ، و با اظهار راز پوشیده من نزد آنان براى من سب و ناسزا مخر، كه در این صورت با دشمن من و خودت در ناسزا گرفتن به من شریك خواهى بود
بیشتر آمد در او معنى پدید
و فى كتاب التوحید عن مولانا امیرالمومنین علیه السلام : ما من احد الا و لقلبه عینان یدرك بهما الغیب ، فاذا اراد الله بعبد خیرا فتح له عینى قلبه .( رجوع شود به توحید صدوق ص 367، و محجة البیضاء، ج 5، ص 46.)
و در كتاب توحید از مولایمان امیرمومنان علیه السلام روایت است كه : هیچ كس نیست مگر آن كه دلش داراى دو چشم است كه غیب را با آن دو در مى یابد، پس هرگاه خداوند خیر بنده اى را بخواهد دو چشم دلش را باز كند...

... درون پیمایی (01)
... انسان کم نیست ... !
... هر حیوانی ؛ آدمی نیست !

-
گوهر ها و خرمهره ها ... !
-
هر حیوانی ؛ آدمی نیست !
-
در کدامین خط بصف ایستاده ای ؟!
-
دولت حق ( 3 )
-
گل یاس (دانلود)
-
دولت حق ( 2 )
-
گوهر و خرمهره در یک سلک جولان میکنند
-
دولت حق ( 1 )
-
بحرالمعارف همدانی جلد دو ( 77 )
-
چهره خندان دنیا با بقیه الله (عج)
-
ظهور نور؛ شادی مومن و غم مخالف
-
قــــرآن کــریم و نیکــوکـاران
-
مسیر حرکت امام عصر علیه السلام
-
وقایع روزگار رهایی ( ترکیه )
-
تکریم زنان = جامعه پاکتر
-
توبه بعد از ظهور پذیرفته نیست !
-
بدبینی مردم , در اثر تجربه تلخ گذشته
-
او دست انتقام خداست !
-
پرهیز از طلاق
-
بعضی از وقایع روزگار رهایی (4)
-
واجبات و مستحبّات
-
فقهاء و مجتهدین دشمن شناخته شده امام زمان (عج)
-
بعضی از وقایع روزگار رهایی (3)
-
سیــاسـتِ نیـکــــو
-
بحرالمعارف همدانی جلد دو ( 76 )
-
بعضی از وقایع روزگار رهایی (2)
-
درماندهی کار خودم !
-
بعضی از وقایع روزگار رهایی (1)
-
خدا آوازه مهدی (ع) را بلند گرداند !
- حضرت ولی عصر (عج) و یهودیان
توجه: استفاده از تصویر برای سایتها و وبلاگها بدون انجام تغییر آزاد است؛ کپی برداری از متن با ذکر نام و درج لینک بلامانع میباشد. برای تبادل لینک بعد از برقرای لینک تارنمای ما؛اطلاع دهند تا بررسی شود.
- برچسب ها: راز، رازدان، ولایت، بی ظرفیت، ناقص، کم مایه ها،
- لینکهای مرتبط: هر حیوانی ؛ آدمی نیست ! ، در کدامین خط بصف ایستاده ای ؟! ،
-


ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من
گر نگه کردی به سوی من نبودی سوی من
من بخایم پشت دست از غم که او از روی شرم
پشت پای خویش بیند تا نبیند روی من
رسم ترکان است خون خوردن ز روی دوستی
خون من خورد و ندید از دوستی در روی من
بس که از زاری زبانم موی و مویم شد زبان
کو مرا کشت و نیازرد از برون یک موی من
ترک بلغاری است قاقم عارض و قندز مژه
من که باشم تا کمان او کشد بازوی من
تا ز دستم رفت و همزانوی نااهلان نشست
شد کبود از شانهی دست آینهی زانوی من
بوی وصلش آرزو میکردم او دریافت گفت
از سگان کیست خاقانی که یابد بوی من

استاد، پس آنکه خواست داخل شود و راهش ندادند چه...
آدمی باید پاس اوقات خویش بدارد . نسیمهایی از درگاه باری تعالی در وزیدن است . دریافتن آن کار بختیاران است. عالم آدمی عالم قبض و بسط است . گاه قبضی می آید و حوصله و صبر چاره کار است و انتظار
شاید مصلحتی در کارست اگر خواستن واقعا خواستنی از سر صدق و جانسوختگی باشد
اوقات را دریابید و فرصتها را قدر بشناسیم و منتظر بمانیم و ...امیدوار باشیم
... البته مقام صبر و بخصوص رضا - مقام رضا - بهر چه داده از بالاترین مقامهاست چرا که ای بسا دوستی مصر بخواسته ای باشد که حصول آن بمصلحت نباشد و بالعکس ...
عسی ان تکرهوا شئی لکم و هو خیر لکم و ...
پایدار باشید و التماس دعا
شاگرد دلهای پاک و بی کینه - محمود
